محمد داود گرگیج زرین پور – تربت جام

جام نیز به عنوان گوشه‌ای از این دنیای بزرگ، صحنه‌ی بازی بود که بازیگران متعددی نوبت بازیشان به اتمام رسید و نقش خود را به دیگران سپردند و رفتند. لیکن بر خلاف امروز بازیگران قبلی هنر و درایت‌‌شان چنان بود که از اقصی نقاط کشور و حتی کشورهای دیگر برای علم آموزی و عرفان راهی این سرزمین می‌شدند و این نوشته در پی آن است که با یاد‌آوری مجدد شکوه گذشته، آینده‌ای درخشان را روایتگر باشد. اگر چه از سابقه‌ی علمی جام تا قرن چهارم در اسناد و کتب تاریخی آثار چندانی باقی نیست، لیکن ابنه و آثار باقی‌مانده از هزاران سال قبل از میلاد مسیح، بیانگر آثار و نشانه‌های درایت و هوشمندی ساکنان این سرزمین می‌باشد. شاید برای اولین بار عزت الدین ابن اثیر در کتاب خود از دانشمندان جام نام برده باشد. وی در این باره می‌نویسد: بوزجانی… منسوب به بوزجان است و شهرکی است از سرزمین خراسان بین هرات و نیشابور که از آن گروهی از دانشمندان برخاسته‌اند . منسوب است که به آن ابومنصور احمدبن محمدبن حمدوبن مرداس، فقیه بوزجانی، وی در بلخ در نزد ابوالقاسم صفار علم و فقه آموخت. سپس به مدت 50 سال در نیشابور مسکن گزید تا در همان جا درگذشت. او نیز نزد عبدالله بن محمدبن ترخان بلخی و ابوالعباس دغولی و دیگران علم آموخت، الحاکم ابوعبدالله هم از شاگردان او بود. وی سرانجام در ذی‌القعده‌ی سال 386 ه.ق حیات را بدرود گفت.
بعدها در قرن ششم هجری سدید الدین محمد غزنوی کتاب مقامات ژنده پیل را به رشته‌ی تحریر درآورد و در آن شرح کاملی از زندگی شیخ احمد جام ارائه نمود. در کتاب آثار باستانی خراسان نیز به نقل از کتب تاریخی پیش از خود در این باره چنین آمده است: «حاکم نشین سابق جام،قصبه‌ی بوژگان نام داشته و معرب آن در کتاب تاریخ بوزجان ذکر شده، اکنون بوژگان خرابه‌ای است و بزرگانی از دانشمندان از قبیل لبومنصوربن احمدبن محمدبن حمدوبن مرداس، الفقیه البزجانی، متوفی (386ق) و ابوالوفا محمد بوزجانی، ریاضی دان و منجم قرن چهارم هجری که در اروپا معروف‌تر از ایران است و عده‌ای دیگر که از ذکر آنها خود داری شد، از این منطقه برخاسته‌اند. حاکم نشین کنونی جام شهر تربت شیخ احمد جام است که به تخفیف تربت جام نامیده شده است. این شهر در اراضی معدآباد توسعه پیدا کرد و آن زمان خود را به هیبت شهری بزرگ و پرآوازه نشان داد که بنای باستانی مزار شیخ احمد جام در آن عرض اندام کرد. در حال حاضر بوژگان حاکم نشین سابق جام، در سه فرسنگی شرقی شهر تربت‌جام واقع شده است و خرابه‌های آن اکنون مشهود است و در اراضی خرابه‌های بوژگان اکنون زراعت می‌شود.
نویسندگان دهه‌های اخیر به نقل از کتب « سنایی غزنوی، سمعانی و یاغوت » برای منطقه‌ی پیشینه‌ی بسیار وسیع‌تر و دامنه‌دار تری نقل می‌کنند . چنان که در کتاب زورآباد چنین آمده است: « اولین شخصیت تاریخی شهیر ی که بعضی اهتمال داده‌اند که از زورآباد جام باشد، ( به‌آفرید) مسلح اجتماعی عهد ابومسلم خراسانی است . بنا بر منابع معتبر تاریخی به‌آفرید اهل زوزون بود و آغاز قیام او از خواف بوده است»
در سالهای اخیر تفسیری از مفسر شهیر قرآن تحت عنوان تفسیر سورآبادی در موزه‌ی مزار شیخ احمد جام وجود داشت که به وسیله‌ی مقامات دولتی برای بازنگری و بررسی به تهران ارسال شده که متاسفانه پس از انجام مطالعات لازم از برگرداندن مجدد آن به مزار شیخ احمد جام خودداری شده است.بنابر اسناد موجود این قرآن وقف مزار شیخ احمد جام می باشد. بر همین اساس گروهی را بر این اعتقاد است که این شخصیت مهم فرهنگی از زورآباد جام است و در طی زمان کلمه زورآباد به کلمه‌ی سورآباد تبدیل شده است. تفسیر فوق اکنون در موزه‌ی ایران باستان در تهران نگهداری و حفاظت می شود.
در اسناد و مدارک تاریخی به شخصیت‌ها و اندیشمندان متعدد دیگری نیز اشاره رفته است که در صحت و اعتبار آنها یقین کامل وجود ندارد. بر همین اساس در این نوشته تنها با استناد به منابع و اسناد معتبر تاریخی برخی از بزرگترین شخصیت‌هایی که مورد اجماع جمیع مورخان هستند معرفی می‌شود.

شیخ الاسلام احمد جام
احمد جام نامقی از اکابر روزگار و از مشایخ بی همتای زمان خود بود. در مورد زندگی شیخ احمد جام کتابها و مجلات فراوان به رشته تحریر در آمده واز نظرگاههای متعدد به بررسی شخصیت‌ این نابقه‌ی روزگار پرداخته‌اند.گروهی از مریدان شیخ وی را تا مرتبه‌ی تقدس بالا بردند و حکایتها و کرامتهای فراوانی به او نسبت داده‌اند و گروهی چون ناصر الدین صاحب الزمانی با اتکا بر همین اسناد جاهلانه بر شخصیت علمی، دینی و تاریخی این عارف روشن ضمیر تاخته‌اند. برخی نیز با استفاده از اسناد و مدارک موجود تنها به توصیف بسیار ساده‌ای از او اکتفا کرده‌اند. به عنوان نمونه آلفونس گابریل عنوان می‌دارد که: تربت، مدفن ( شیخ احمد جامی ) است. او عارفی شاعر و نویسنده بوده است . .ی در سال 1048 میلادی در آبادی نمک (نامق) از توابع ترشیز به دنیا آمده و طبق روایات شصت هزار نفر از طریق او به دین اسلام گرویده‌اند.
لیکن آنچه واقعیت دار آنکه وی از بازماندگان قومی عرب است که از یمن به سوی ایران و نهایتاً خراسان هجرت نموده‌اند. تقریبا تمامی زندگی شیخ پس از تولد تا 22 سالگی در روستای نامق از توابع شهرستان ترشیز ( کاشمر کنونی) روشن و مستند است . بر اساس همین اسناد و مدارک شیخ در سال 440 هجری در روستای فوق‌الذکر دیده به جهان گشود. پدرش ابوالحسن و کنیه‌اش ابونصر بود . وی از اعقاب جریربن عبدالله بجلی است و از نظر عشیره و طایفه به عشیره‌ی بجلی یمن تعلق دارد . شیخ به دلایلی از کاشمر به سرخس مهاجرت نمود. بنابر اعتقاد نویسنده‌ی مقامات ژنده‌پیل: « چون ازدحام شهر سرخس بسیار شد مولانا شیخ الاسلام از آنجا برفت و بر کوه استاد ( استای) زورآباد جام آمد. و استاد. روستای قدیمی و کوهستانی و خوش‌آب و هوایی است که اکنون استای یا استا خوانده می‌شود و جزو ولایات زورآباد است .» بر اساس این نوشته این که شیخ پس از ورود به تربت جام هنوز در خرقه‌ی عرفا و صوفیان درنیامده و در این شهر و در سن چهل سالگی به ریاضت و عبادت روی آورد، نمی‌تواند چنان درست باشد. چرا که همان نویسنده ‌در ادامه می‌افزاید : و در آن کوه چهار صومعه بر چهار جای مختلف بنا کرد و امروز همه برجاست معمور و حالتها و کارها و کرامت‌ها که در آنجا رفته است اگر به قلم آید به طول انجامد . پس از ورود شیخ احمد جام به روستای معدآباد، تألیفات و نوشته‌های متعددی به وسیله‌ی ایشان به رشته ی تحریر در آمد و شاگردان فراوانی از اقصی نقاط جهان به این محل روانه شدند و بر شکوه و جلال منطقه که از قبل هم در زمینه‌ی نشر دانش و علوم، نامی به هم زده بود، افزودند. برخی از آثار و نوشته‌های شیخ احمد جام عبارت اند از : سراج السائرین در سه جلد، انیس التائبین. رساله‌ی سمرقندیه، مفتاح النجاه، روضه‌المذنبین، بهار الحقیقه، کنوز الحکمه، فتوح الروح، الاعتقادات، التذکیرات، الزهدیات و دیوان اشعار.
شیخ احمد جام قریب به 96 سال زندگی کرد و نهایتا در سال 536 وفات نمود . سال وفات شیخ در شعری به شرح ذیل به خوبی منعکس شده است:
مرشد نامی شیخ گرامی
احمد جام عمم بره
سال وفاتش گر تو بجویی
احمد جامی قدس سره

ابوالوفا بوزجانی
ابوالوفا، یکی از مفاخر علمی ایران و از بزرگترین ریاضی دانان دوره‌ی اسلامی در حکومت آل بویه است. بنابر آنچه ابن ندیم در کتاب الفهرست نوشته است، ابوالوفا در روز چهار شنبه اول رمضان (328 ه .ق) در دهم ماه ژوئن سال 940 میلادی در شهر بوزجان تولد یافت. علم ادب و حساب و هندسه را در نزد عموی خود ابوعمرو مغازلی و دائی خود ابوعبدالله محمدبن عنبسه آموخت و در سال (348 ه.ق) به عراق مهاجرت کرد و تا آخر عمر در بغداد زیست.
ابن اثیر در کتاب« الکامل فی تاریخ » زمان درگذشت بوزجانی و در سال 387 ه.ق نوشته است و ابن حکمان در وفیات المیان از وی نقل کرده است. اما ابن قفلی تاریخ درگذشت بوزجانی را سوم ماه رجب سال 388 ه.ق ثبت کرده است. بوزجانی بدون تردید یکی از مشهورترین منجمان و مهندسان زمان خود بوده است و این مطلب از قضاوتی که معاصران وی و مورخان بعدی درباره‌ی او کرده‌اند کاملاً پیدا است.
به طوری که جرج سارتون در کتاب معروف خود می دوم سده ی ده میلادی را عصر بوزجانی نامیده است. بر همین اساس بسیاری عقیده دارند که بوزجانی در خارج بیش از داخل کشور شناخته شده است. ابن ندیم در کتاب الفهرست که تقریباً ده سال پیش از فوت بوزجانی آن را به پایان رسانیده، شرح احوال و آثار او را به تفصیل آورده است. و ابن حکما که در حدود سه قرن بعد از بوزجانی می‌زیسته در کتاب حیات الاعیان که درباره ی مشاهیر در علم هندسه به رشته ی تحریر در آورده عنوان می‌دارد که او را در این علم استخراجات غریبه است و افزود شیخ ما کمال الدین ابوالفتح موسی بن یونس که در علم هندسه و حساب قدر اعلی و ید طولایی داشت و در وصف کتاب‌های ابوالوفا مبالغه داشت، در اکثر مطالعات خویش بر آنها اعتمادمی‌کرد و قول ابوالوفا را در اثبات مقاصد خود حجت می‌آورد و چند کتاب از تالیفات ابوالوفا نزد وی بود. ابوالوفا را در استخراج آمار، توصیفی نیکو و سودمند است. بیشتر رصدهای ابوالوفا در ایام عزالدوله در باب التین بغداد انجام شده و بیشتر آن در سالهای 365 ه . ق و 366 ه . ق صورت گرفته است. آثار موجود در ریاضی ابوالوفا بوزجانی کتاب درسی و اصلی بوزجانی در حساب علمی کتاب فی ما یحتاج الکتاب و المعان من علم الحساب است که بین سالهای961 تا976 (م) نوشته شده از شهرت وسیعی برخوردار گردید. این کتاب متشکل از هفت منزل و هر منزل متشکل از هفت باب است.

نورالدین عبدالرحمن جامی
آلفونس گابریل در بازدید از تربت جام بعد از توصیف عظمت آرامگاه شیخ احمد جام می‌نویسد: « تربت شیخ جام از سوی دیگر زادگاه عبدالرحمن جامی شاعر نامی ایران است که در سن 91 سالگی در سال 1487 میلادی وفات یافت». جامی بزرگترین شاعر و مشهورترین نویسنده و ادیب معروف ایرانی در قرن نهم هجری در بیست و سوم شعبان سال 817 ه.ق در خرگرد جام ولادت یافت. لقب اصلی او عمادالدین و لقب مشهورش نورالدین بود. به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران او بزرگترین استاد سخن بعد از عهد حافظ شیرازی و خاتم شعرای پارسی گوی است.
جامی در آغاز شاعری، دشتی تخلص می‌کرد. سپس به مناسبت ارادت به مقام روحانی شیخ احمد جام و به علت ولادتش در خرگرد جام، تخلص جامی را برگزید و در جایی این تخلص را چنین توصیف می‌کند:
مولدم جام و رشحه‌ی قلمم
جرعه‌ی جام شیخ الاسلامی است
لاجرم در جریده‌ی اشعار
به دو معنی تخلصم جامی است
جامی قسمتی از زمان شاهرخ، تمام دوره‌ی ابوالقاسم بابری و ابوسعید گورکان و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقرا را درک کرد. امیر علی شیر نوایی پس از درگذشت جامی، کتاب خمسه المتحیرین را به یادگار او ساخت . جامی نزد سلاطین و بزرگان کهمعاصر بسیار محترم بود. وی پس از وفات سعدالدین کاشغری خلافت طریقه‌ی نقشبندیه را به دست گرفت. جامی آثار متعددی به نظم و نثر دارد. از آن جمله می‌توان به این موارد اشاره نمود: دیوان اشعار که مشتمل بر قصاید، عزلیات،ترجیع‌بند، ترکیب‌بند، رباعیات، مقطعات و مثنویات است.
مثوی هفت اورنگ مشتمل بر هفت مثنوی به تقلید از خمسه نظامی گنجوی به نام‌های سلسله‌الذهب، سلامان و ابسال، تحفه‌الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، خردنامه‌ی اسکندر … می‌باشد .
جامی قصیده‌ی لامیه‌ای نیز دارد که آن را با اقتباس از قصیده‌ی لامیه‌ی کسایی مروزی در شرح حال خود و به همان مضمون به سال 893 یعنی پنج سال قبل از وفات خود سروده است. سایر آثار جامی عبارتند از نقد و نصوص فی شرح نقش‌النصوص، نفحات الانس، لوایح و لوامع، شواهد النبوت، اشعه اللمعات و بهارستان جامی که به تقلید از گلستان شیخ شیراز سروده است. کتاب معروف «شرح جامی» از کتاب درسی مهم در نحو عربی نیز از اوست. جامی این کتاب را به زبان عربی به صورت شرحی بر کتاب کافیه‌ی ابن حاجب نوشته و به همین مناسبت آن را « الفواید الضیائیه فی شرح‌الکافیه » نام گذاری کرده است. جامی کتابی به نام مکاتبات نیز دارد که چنان که از نامش برمی‌آید، مجموعه مکاتبات اوست با امراء و سلاطین و مشاهیر عصر خود . درگذشت نورالدین عبدالرحمن جامی در روز جمعه هجدهم محرم‌الحرام سال 898 هجری اتفاق افتاد.

سید قاسم انوار
سید قاسم انوار، ملقب به معین‌الدین، صفی‌الدین و قاسم الانوار، از مشایخ اهل تصوف و از شاعران پارسی گوی نیمه ی دوم قرن هشتم و نیمه‌ی اول قرن نهم هجری است. قاسم انوار در سال 757 در سراب تبریز و در خاندانی از سادات حسنی آن سامان دیده به جهان گشود. او در طریقت مرید شیخ صدرالدین موسی بن شیخ صفی الدین اردبیلی بود و از طرف او به قاسم الانوار ملقب گردید. سید قاسم الانوار در مشرب تصوف به مقامات بلندی نائل آمده است. شعر او دارای الهامات صوفیه، مشحون از مصطلحات عرفانی است و تخلصش در شعر قاسمی یا قاسم بود.
آثار او به نظم عبارتند از: دیوان مشتمل بر غزلیات، قطعات، ترجیع‌بند، رباعیات، مثنویات به زبان فارسی و نیز ملعماتی به زبان آذری و اشعاری به لهجه‌ی گیلکی دارد و مثنوی‌های صوفیانه «انیس العارفین» صد مقام یا رساله‌ی ادب و«مقامات» در اصطلاحات صوفیه نیز از اوست. نسخه‌ای از منظومه‌ی کوتاه تعلیمی صد مقام یا مقامه السالکین در موزه‌ی آسیایی انیستیتوی خاور شناسی شوروی سابق مضبوط است. همچنین منظومه‌ی تذکره الاولیاء یا مقامات العارفین از اوست.
وی آثاری به نثر نیز دارد از قبیل رساله‌ی سئوال و جواب، رساله در بیان علم و شرح رباعی حورائیه در پایان آن. سید قاسم انوار قسمتی از عمر خود را در مسافرت گذرانید و در شهرهای قزوین، هرات، بلخ، سمرقند وشهرهای خراسان به سیاحت پرداخت. در سال830 از سمرقند به خراسان بازگشت و در خرگرد جام در باغی که برایش خریده بودند، ساکن شد و خانقاهی در آنجا ترتیب داد و همان جا بود که در سال 837 درگذشت و او را در همان باغی که زندگی می‌کرد به خاک سپردند.
سید قاسم انوار در هنگام وفاتش 80 سال سن داشت. نورالدین عبدالرحمن جامی از آرامگاه سید قاسم انوار با تجلیل یاد کرده است، همان بنایی که در حال حاضر در روستای لنگر در نزدیکی تربت جام باقی است.

درویش شیخ ابوذر بوزجانی (بوژگانی)
وی از بوزجان جام و از پیران طریقت در قرن چهارم هجری قمری بود. نورالدین عبدالرحمن جامی شمه‌ای از تجربه و نمونه‌ای از اشعار او را به دست داده است. شعرهای بوزجانی مورد توجه و عنایت شیخ احمد جام واقع شده و در آثار شیخ جام، جای جای، به آنها استشهاد شده است. وی در زمان حیات و بعد از آن از چنان شهرتی برخوردار بود که به گفته ی مولانا جامی در نفحات الانس، سبکتکین، موسس سلسله‌ی غزنویان به همراه فرزند خرد سالش، سلطان محمود، به دیدار وی در بوزجان رفته است. همچنین خواجه عبدالله انصاری در کتاب مقاماتش او را خداوند کرامات ظاهر ذکر کرده است. از وی علاوه بر ده‌ها بیت شعر به زبان فارسی و عربی سخنانی توسط یکی از پیروانش به نام ابوحنیفه عبدالوفاق نقل گردیده است. او در سال 370 هجری در زادگاه خود بوزجان وفات یافت و در همان جا دفن شد.

ملک الشعراء تاج الدین پور بهای جامی
یکی دیگر از شاعران و سخن پردازانی که از خطه‌ی جام برخواسته است، ملک الشعراء تاج الدین بن بهاءالدین جامی معروف به ابن بهاء و متخلص به پوربها یا بهاء و از شاعران خوش ذوق و شوخ طبع ایرانی در قرن هفتم هجری است. پوربهاء در آغاز کار خود در خراسان به سر می‌برد. در میان ممدوحان پوربهاء غیر از عزالدین و وجیه‌الدین فریومدی و رجال خاندان جوینی کسان دیگری مانند اباقاخان و خواجه نصیر الدین طوسی و صاحب شرف الدین قانچی و صاحب معین الدین و ملک فتح الله شاه ابن علی ملک را می‌یابیم.

ابوجعفر محمد زامی
وی از ادبا و شعرای عهد ساسانیان می‌باشد. او در ابتدا از زام یا جام به نیشابور رفته و سپس به هنگام سلطنت ابوالقاسم نوربن منصور سامانی به سال 328 به بخارا سفر می‌کند. نخست عضو مجمع بی‌نظیر ادبی آن شهر گردید و سپس مشغول کار در دیوان رسایل شد. نوشته‌ها و مقالات او نشانگر درایت عقلی و شیوایی سخن وی می باشدو در اغلب زمینه‌های علمی و سخنوری و فضل گویی، از بسیاری از هم قطاران خود، گوی سبقت را ربوده بود. وی در موازین عقلی نیز ممتاز بود. از او اشعاری است به شنار موی سر که بیشتر جنبه‌ی حماسی دارد. از وی اشعاری به زبان عربی نیز بر جای مانده است که حکایت از شخصیت والای ادبی و شعری وی دارد.

مولانا عبدالله هاتفی خرجردی
هاتفی متوفای 927 هـ ق است و از اندیشمندان معروف خطه‌ی جام به حساب می‌آید. وی را مثنوی سرای بزرگ اوایل سده‌ی ده هجری لقب داده‌اند. هاتفی خواهر‌زاده و شاگرد مولانا عبدالرحمان جامی است. هاتفی سال‌های جوانیش را به همراه یکی از دوستانش به نام امیر همایون تبریزی به سیر و سفر در عراق و آذربایجان گذراند و سپس به زادگاه خود روستای خرجرد بازگشت. آنگاه رو به تصوف آورده و برای خود در روستای خرجرد خانقاهی بنا نمود و به کار زراعت و عبادت مشغول گردید. پس از فوت، جسد وی را از جام به هرات برده و در کنار آرامگاه مولانا به خاک سپردند. آثار به جای مانده از وی عبارتند از: مثنوی‌های هفت منظر، تمر نامه، لیلی و مجنون، خسرو و شیرین، تعلیم فتوحات شاهی و دیوان اشعار.

دکتر محمد کوثری
شاید برای بعضی از افراد که کمتر با شخصیت علمی، عرفانی و نوع دوستی دکتر محمد کوثری آشنایی دارند، آوردن نام او در زمره‌ی اندیشمندان جامی بسی عجیب و بی مورد تلقی شود. لیکن اگر از ثمره‌ی حضور او در تربت جام و نقش انسانی وی اطلاع کاملی داشته باشند، این تعجب نه تنها مطرح نخواهد بود، بلکه حضور او در این جمع، ضرورتی اجتناب ناپذیر تلقی می شود. انسانی که انسانیت، مهر و عطوفت را به حد اعلا رساند و هیچگاه به توقع اجر و مزد، فعالیت نکرد.
به هر حال دکتر محمد کوثری اصالتاً تهرانی است و در زمستان سال 1299 هـ ش در یکی از محلات جنوبی این شهر به دنیا آمد. در سال 1317 بعد از اتمام تحصیلات متوسطه، وارد دارالفنون تهران شد و در سال 1324 با مدرک پزشکی وارد عرصه‌ی مقدس درمان بیماران گردید. وی پس از چندی توسط رژیم به تربت جام تبعید شد. اما این تبعید نه تنها باعث بدبختی و سیاه روزی او نشد، که خود طلیعه‌ی ظهور خورشد انسانیت برای مردم منطقه بود. وی الحق برای این مردم سنگ تمام گذاشت و دینش را با تمام وجود ادا نمود و چهل سال به این مردم خدمت کرد. البته او در سال‌های بسیار پیشتر از آن فعالیت‌های علمی و تحقیقاتی خود را شروع کرده بود. به‌طوری که به سبب آشنایی با زبان فرانسه در مجله‌ی شهربانی قدیم و مجله‌ی خواندنی‌ها مترجم بود و داستان‌هایی را برای دو مجله‌ی مزبور ترجمه می‌کرد. از جمله سمت‌های او می‌توان به مدیریت بیمارستان توتونچیان کاریز در بدو تاسیس این بیمارستان اشاره کرد.
خاطره و یاد دکتر کوثری برای مردم جام آن‌چنان عزیز بود که پس از مرگ وی یک درمانگاه بزرگ به مساحت هزار متر مربع به‌نام دکتر محمد کوثری احداث شده است. علاوه بر آن نام وی زینت بخش یک دبیرستان بهیاری به مساحت 800 متر مربع است که از امکانات مناسبی از جمله کتابخانه و خوابگاه برخوردار است که پذیرای شصت دانش‌آموز می‌باشد و با هزینه‌ی کامل مردمی ساخته شده است.
علاوه بر اندیشمندان و شعرای معرفی شده قریب به چهارصد نفر شاعر، نویسنده و عارف بزرگ‌مرتبه‌ی دیگر به این منطقه نسبت داده شده است که ذکر آن‌ها در این نوشته نمی‌گنجد.

هنر و هنرمندان
موسیقی در تربت جام از قدمت و تاریخ و فرهنگ غنی و استواری برخوردار است و شاید بتوان گفت که موسیقی این سرزمین تنها نوع موسیقی است که می‌تواند اصالت موسیقی اصیل ایرانی را به خوبی به دست دهد. به همین دلیل اجرای یک پژوهش دقیق و میدانی در آن از اهمیت ویژهای برخوردار است. متاسفانه با توجه به عدم حمایت مقامهای محلی از چنین پژوهشهایی، تا کنون تحقیق جامع و کاملی از این مقوله‌ی با ارزش به عمل نیامده و اکثر محققین به توصیف‌های سطحی و اسنادی اکتفا کرده‌اند.
شاید در بین هنرمندان هم بتوان مولانا عبدالرحمان جامی را نامی‌ترین هنرمند مین خطه به حساب آورد. وی در قرن نهم به تبعیت از عبدالقادر مراغی در زمینه‌ی موسیقی قایل به 91 دور است که این ادوار شامل 12 مقام رایج و مشهور، 16 آواز، 24 شعبه و… می‌شوند. با توجه به این‌که در وصف این عالم زمان و نابغه‌ی زمان سخن گفته شد، در این بخش صرفاً به معرفی برخی از بزرگترین هنرمندان و بعضی از آثار و کارهای آنها اقدام می‌شود. اما قبل از هر چیز بایستی مواد خام مورد استفاده‌ی این هنرمندان را ذکر نماییم.

دو بیتی‌ها، سرودها و ترانه‌های محلی تربت جام
از نکات سزاوار توجه درباره‌ی جام، مطالعه و بررسی در باب ترانه‌ها، سرود‌ها، دو بیتی‌ها، نغمه‌ها و تصنیف‌های محلی بسیاری است که در بین اهالی مرسوم و متداول است. این نکته شایان یادآوری است که به لحاظ استقرار آرامگاه عارف بزرگوار، شیخ الاسلام احمد جام در این سامان و به خاطر اهتمام عام در بزرگداشت یاد وی در خاطره‌ها، در غالب آن سرودها از عظمت مقام عارفانه و روحانیت شیخ، توصیف بناهای دینی ــ تاریخی وابسته به مزار، ایوان باشکوه، گلدسته‌ها، مسجدها و حتی درخت پسته کوهی معروف رسته در جوار مزار و موضوعاتی از این قبیل، یاد شده است.
اجزای دیگری از موضوع و محتوای ترانه‌ها را قصه‌ها، متل‌ها، سرگذشت، سنن و آداب رایج در فرهنگ عامه‌ی آن خطه تشکیل می‌دهد، بدان گونه که بعضی از آنها در واقع حکم آیینه‌ای را دارد که چهره‌ی واقعی خصلت‌ها و ویژگی‌های قومی مردم جام‌را به وضوح باز می‌نماید. جامی‌ها این آهنگ‌ها را که به«آواز» شهرت دارد و با شوق و علاقه‌مندی در یادداشت‌ها و در بیاض‌ها و دفتر‌هایی فراهم آمده، و یا بر روی نوار ضبط شده‌، در خانه و یا در محل کار خود دارند و در فرصت‌ها و مناسبت‌های گوناگون‌با خواندن و شنیدن آنها به وجد و حالی که با قیل و قال به وصف نیاید و از رایحه‌ی دماغ پرور آن گل‌های روح بخش‌،مشام جان را تازه و معطر می‌دارند.
موسیقی تربت جام، برخلاف بعضی از تصورات بی اساس، هیچ بوی و رنگ « مطربی » ندارد، بلکه طبع و خوی و رنگ و بوی خاص خود را داراست. در این عرصه هنر دوست، « هنر برای هنر » و در آخر « هنر برای مردم» عرضه می‌شود . خوانندگان و نوازندگان اصیل و نجیب تربت جامی در عرصه ی این هنر شریف بومی، بی هیچ روی قصد انتفاعی، سود جویی و مال اندوزی از این طریق را ندارد و به تعبیر روز کیسه ای برای آن ندوخته اند. در ترازوی نقد، کفه‌ی میزان هنر را در برابر سیم و زر، به سبکی و ابتذال نمی‌سپارند.
در یک کاوش دقیق و بی طرفانه به این نتیجه می‌رسیم که موسیقی تربت جام در واقع و نفس الامر، مزاجی عارفانه دارد، درست از آن دست است که در محافل عرفانی، در زاویه‌ها و خانقاه ها و در مجالس سماع اهل طریقت و روندگان حقیقت - کوتاه سخن - در خلوت اهل درد، با شور و حال و جذبه‌ای خاص ادا می‌شده، و حاضران در مجلس را به مدد نفحات و فیوضات روحانی خود در نهایت به سیر الی الله راهبر می گشته است. آری! چون نیک بنگریم، موسیقی اصیل جام چنین حال و هوایی داشته و دارد : حالت جذبه، وجد، اشراق،بی‌خودی از خویشتن خویش و در پایان به حقیقت پیوستن است.
در بین ابزار و ادوات موسیقی، مهمترین و رایج‌ترین ساز در تربت جام ( دوتار‌ ) است که به دوتایی هم شهرت دارد. نوازندگان دوتار را در این خطه، استاد می‌گویند. اساساً در یک تقسیم بندی کلی دوتار و موسیقس تربت جام در حوزه‌ی شرقی خراسان بزرگ قرار می‌گیرد که خود شهرهای تربت جام . خواف و تایباد را شامل می‌شود. بعضی شیوه‌ی نواختن دوتار کاشمر را نیز در این دسته قرار می‌دهند. اما هنرمندان تربت حامی با این عقیده همراهی ندارند.
دوتار در قدیم از چوب زردآلو و توت ساخته می شده، ولی امروز کاسه ی دوتار را از چوب توت، و دسته‌ی آن را از چوب عناب می‌سازند. طول کاسه 43 سانیمتر، و طول تمام دوتار معمولاً تا حدود 90 سانتیمتر است. در مقایسه س دوتار ساخت تربت جام با دوتار مناطق دیگر . دسته ی دوتار تربت جام بلندتر و وضع چهار گوش دارد.
دوتارهای اصیل معمولا اکثراً هشت پرده‌ی اصلی و یک پرده روی کاسه ( نیم پرده) دارد. اخیراً دوتارهای دوازده، سیزده و حتی شانزده پرده نیز استفاده می‌شود. البته انواع اخیر بیشتر وارداتی بود و شاید نوعی تلاش برای حذف اصالت موسیقی منطقه به شمار آید.
مردم تربت جام در ساخت و پرداخت این ساز مهارت و سلیقه قابل توجهی دارند. در بین استاد کاران دوتار ساز که تعدادشان در تربت جام کم نیست « اسفندیار تخم‌کار » و «حسین علی غمخوار احمدی» از شهرت زیادی برخوردارند.
یکی از مهارتهایی که استادان سره از ناسره را مشخص می‌کند، کوک کردن دوتار است. بسیاری عقیده دارند که بعضی از نوازندگانی که در گروه مطربی اقدام به نواختن دوتار می کنند، نمی‌تو.انند کوک‌های خاصی از شیوه‌های رایج در تربت جام را به دست آورند و به همین دلیل این نوازندگان را به راحتی می‌توان از نوازندگان اصیل تشخیص داد. به هرحال کوک‌ها متداول دوتار در منطقه ی تربت جام عبارتند از: اول کوک چهارم به نام کوک شیخ احمد جام برای اجرای مقام الله و… دوم موک پنجم برای اجرای مقامهای اشترخجو، صیاد و … سوم کوک دوم به نام کوک کردی برای اجرای مقامهای شاه ختائی ، الله مزار و … .
در موسیقی تربت جام بعضی از دوبیتی‌ها و ترانه‌های محلی بدون آواز و تنها به وسیله ی ساز یعنی دوتار اجرا می‌شود، و بعضی دیگر همراه با آواز، به این ترتیب موسیقی تربت جام در دو دوره‌ی آوازی و سازی قرار می‌گیرد. معمول این است که هشت یا 9 پرده با دوتار نواخته می‌شود، اما بعضی از هنرمندان این میزان را تا چهاده پرده هم بالا برده‌اند.
در حال حاضر در موسیقی تربت جام متجاوز از 75 نوع آهنگ از غزل، رباعی، ترانه، تصنیف و دوبیتی رواج دارد که هر کدام از آنها وابسته به طبقه خاص خود است . وقتی خواننده به ساز نوازنده گوش می‌سپارد، به سهولت تشخیص می‌دهد که در آن هنگام باید چه بخواند. در این بین. سرود نوایی از جایگاه و اهمیت ویژه‌ای برخوردار بوده و توسط خوانندگان و نوازندگان متعدد به شکل‌‌های گوناگون عرضه شده است . متأسفانه با توجه به اینکه تا کنون درباره‌ی سراینده واقعی و اولین سازنده ی آهنگ این سرود تحقیق جامع و مانعی به عمل نیامده است، هم اکنون شک و شبهه‌های فراوانی در این باره مطرح شده است. امید است با تحقیق و بررسی‌های بعدی این مسائل به خوبی طرح و پاسخ داده شود.
درباره ی موسیقی تربت جام، کتاب‌ها و مقالات فراوانی به رشته‌ی تحریر در آمده است که از آن میان می‌توان به اثر ارزشمند تحقیقی استاد دکتر محمد تقی مسعودیه اشاره نمود. این کتاب به وسیله‌ی انتشارات صداو سیمای جمهوری اسلامی ایران در سال 1359 هجری شمسی منتشر گردیده است.
گروه نوازندگان
در حال حاضر نوازندگان بسیاری در این خطه عرض اندام کرده‌اند. به طوری که هر روز کاست و محصول جدیدی از آن‌ها به بازار عرضه می‌شود. اما کارهای ماندگار و جاودان در این منطقه عمدتاً توسط استاد کاران بی ادعایی عرضه شده است که جوانی در این راه گذاشته‌اند. از این میان می‌توان به این افراد اشاره نمود: حاج رحمت خدام احمدی، احمد رضا عسکری، عبدالله سرور احمدی، محمد دلپذیر، غلام سرور درستکار، حبیب الله طالب احمدی، حسین علی غمخوار احمدی، محمد تخمکار، غلام علی پورعطایی و … .

گروه خوانندگان
حال با وجود آنکه تفکیک و تقسیم هنرمندان در منطقه کار چندان مقبولی به نظر نمی‌رسد و اغلب آنها در هر دو زمینه مهارت و اشتهار کاملی دارند، لیکن برای برسی‌های تخصصی‌تر، این جدایی و تفکیک چندان هم بی مناسبت به نظر نمی‌رسد. در گروه خوانندگان، معروف‌ترین کارها توسط این افراد عرضه شده است: حاج غلام علی ملا احمدی، محمد زینتی، غلام حسن غفاری، مسعود مؤذن احمدی، عبدالرئوف برنا و … .

گروه رقص محلی
این گروه با توجه به کارهایی که در سطح بین المللی به انجام رسانده‌اند، معروفیت بیشتری داشته‌اند . به حق می‌توان گفت که تربت جام بایستی وجه‌ی جهانی معرفی هنر خود را مدیون و وام‌دار این افراد باشد. معروف‌ترین و زبده‌ترین افراد در این زمینه عبارتند از: احمد معطر جامی، عثمان محرمی، فاروق کیانی، الله داد ضربی، عباس ندایی، نبی‌الله احمدی بنکدار و … . یادآوری می‌شود که شیوه‌ی کار استاد فاروق کیانی در بسیاری از کشورهای هم‌جوار مثل ترکمنستان، تاجیکستان، ازبکستان، آذربایجان. پاکستان، افغانستان و … در دانشگاه‌های هنر و مراکز فرهنگی آسیا تدریس می‌شود. علاوه بر ایشان در سال‌های اخیر گروه‌های رقص آواز دیگری در منطقه تشکیل شده و یا از گروه‌های اولیه منشعب شده‌اند که با توجه به موفقیت‌هایی که در این زمینه به دست آورده‌اند، از شهرت و اعتبار قابل ملاحظه‌ای برخوردار شده‌اند که معرفی آنها را به فرصتی دیگر وامی‌گذاریم .
بایستی توجه داشت که آن چه از آن تحت عنوان رقص نامبرده می‌شود، حرکات مبتذل و هرزی که برخی از آن برای مجلس آرایی استفاده می‌کنند، نیست. این حرکات نوعی آیین و رسوم دینی و عرفانی و فرهنگی منطقه است که به منظورهای خاص دینی و اجتماعی و فرهنگی به مرحله ی اجرا در می‌آید. به عبارت دیگر بازی‌های نیایشی، آیینی و حماسی معرف چگونگی انجام کاره‌های روزانه، شکرگزاری و آموزش جوان‌مردی و گذشت و ایثار و… است.
آموزش و تعلیم ساکنین منطقه و معرفی آنها به سایر ایرانیان و جهانیان ایفای نقش نموده‌اند. این بازی‌ها بر اصول و معیارهایی استوار است که در عرض سالیانی طولانی همچنان بر مبنای خود مانده است. آنچه که امروزه درباله به صورت تفسیری بیان می‌شود در این بازی به حد اعلاء جلوه‌گر می‌شود.
به هرحال رقص محلی تربت جام یکی از پرمعنی‌ترین رقص‌های محلی موجود در سطح ایران است که حرکات موزون، هدایت رقص توسط یک نفر اول، یکنواختی و هماهنگی کامل، آغاز آرام و اوج گیری پایانی آن هر کدام معنی و مفهوم خاصی را به تماشاچیان تفهیم می‌کند و جلوه خاصی از فرهنگ این منطقه می‌باشد.
انجام حرکات چوب بازی که خود یادآور یک نوع جنگ تن به تن است، کلیه حرکات سنبلیک جنگ تن به تن را در خود دارد. اغلب رقص‌های محلی این منطقه به طور دسته‌جمعی انجام می‌شود. پوشیدن لباسهای ثابت و یک دست، شال مخصوص و شلوارهای گشادو سفید از ویژگی‌های رقص محلی تربت جام می‌باشد. یکنواختی و انجام حرکات سنبلیک در رقص آن هم به طور دسته جمعی برای این رقص اعتبار جهانی کسب کرده به طوری که در قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مسابقاتی که در سطح جهانی در همین زمینه در کشور کانادا بر گزار شد، مقام اول جهانی را کسب کرده است.
نکته‌ی قابل توجهی که درباره‌ی موسیقی تربت جام همیشه از قلم افتاده است آن که برخی از اقوام و مهاجرین در این شهر به آن درجه از تمرکز رسیده‌اند که آوازها و نواهای خود را به عنوان نمونه‌ای از موسیقی جام و با تأثیر پذیری از روحیات این منطقه عرضه می‌کنند. از آن میان و از قابل توجه‌ترین این گروه‌‌های مهاجر می‌توان به ترکمن‌ها اشاره نمود.نکته ی قابل توجه‌ دیگر آن که این اقوام معمولاً از سازهایی بهره می گیرند که قبلاً در منطقه ی تربت جام اصلاً رواج نداشته است. از این نظر نیز ترکمن‌ها در مقام بالاتری از سایر افراد قرار دارند. به طوری که این افراد عمدتاً از کمانچه استفاده می‌کنند که در تربت جام قبل از ورود این افراد به هیچ عنوان رواج نداشته است. یکی از چیره دست ترین هنرمندان در میان ترکمن‌های ساکن در تربت جام، استاد خان مراد مرادلی است که در برخی از متون جدید موسیقی نیز از او به نیکی یاد شده است. وی علاوه بر تار، دستی بر شعر و ادبیات دارد که کارهای هنری او را رنگ و جلای کاملاً علمی می‌دهد.
نکته‌ی دیگری که بایستی به آن اشاره نمود آن که بسیاری از متولیان هنر در این خطه از هنرمندان و نوازندگان تربت جامی عمدتاً استفاده‌ی ابزاری نمودند و هر جا برنامه و مراسمی بود از آنها به خوبی برای معرفی خود بهره بردند و در عوض در پنهان و ظاهر بر تخریب آنها همت گماشتند.
خالی از لطف نیست که اشاره کنیم وقتی فاروق کیانی در فستیوال رقص‌های فولکریک جهان در تورنتوی کانادا به روی صحنه رفت و به همراه گروهش اقدام به اجرای آیین‌های نمایشی این منطقه نمود، بزرگان موسیقی و رقص جهان که در دانشگاه‌های متعدد اروپایی و آمریکایی صاحب کرسی هستند، تمام مدت انگشت بر دهان نتوانستند بر جای خود بنشینند و ایستاده ناظر این بازی‌ها بودند.در همین فستیوال محققین و خبرنگاران به مدرسین بالح جهان توصیه کردند از این مخازن علم و هنر بهره برداری کنند. اما ما در این باره چه کرده‌ایم؟! بیاییم اگر نه بیش از بیگانگان، حداقل به اندازه‌ی آنها به این عزیزان توجه کنیم.
این گلایه را نه از جهت تخریب مسئولین بلکه صرفاً برای هشدار عرضه داشتیم، باشد که این گلایه باعث شود که عده‌ای به فکر فرو رفته و حداقل اگر امکان تحصیلات دانشگاهی و آکادمیک برای آنها میسر نیست. اقدام به تأسیس مرکزی نمایند که گروهی از جوانان مستعد منطقه در خدمت این اساتید و نوابغ روزگار امکان تلمذ پیدا نموده، تا با حذف این بزرگان از صحنه‌ی خاک،ساز، آواز و بازی‌های محلی تربت جام به خاک سپرده نشود.

آثار باستانی تربت جام
بدون اغراق تربت جام از لحاظ آثار باستانی و بناه‌های تاریخی یکی از مهم‌ترین شهرستان‌های استان خراسان رضوی به حساب می‌آید. آثار پر ارزش این منطقه دوره‌های مختلف تاریخی را به خوبی معرفی کرده و سطح فرهنگ، درایت و استعداد مردم ساکن در آن دوره را به خوبی نشان می‌دهد.
ما ابتدا در ذیل این آثار را به صورت تیتر وار برای شما بر می‌شماریم و اگر خواست خداوند باشد هر یک از آن ها را به صورت مفصل معرفی می‌کنیم.
مهم‌ترین آثار باستانی تربت جام عبارتند از: مجموعه ی معماری مزار شیخ احمد جام، مسجد و مقبره‌ی خواجه عزیزالله، ارگ، آرامگاه میر قوام الدین، مزار خواجه حسام، بی بی شهربانوی خیرآباد، پیر غیبی، پیر فیروزکوه، مزار خلیفه میر افضل صیدآباد، مزار خواجه موسی بیدستان، میرزا پیر چشمه امیر پنج، مزار پیر منصوریه، مزار درازآب، مزار کاریز کهندل، رباط جام، تپه‌ی مخار، قلعه‌ی کاریز دیوان، شهر قدیمی بوزجان، آرامگاه شیخ ابوذر بوزجانی، مجموعه‌ی تاریخی لنگر، بقایای شهر خرگرد، مسجد نور، رباط سمنگان، رباط عباس آباد، میر قیاس الدین، قلعه‌ی محمودآباد، قلعه ی زورآباد، قلعه‌ی کری، قلعه‌ی گبری، تپه‌ی شور قلعه، تپه ی صدرآباد، پل خاتون، قلعه‌ی استای، قلعه‌ی گوش لاغر، تپه‌ی طلایی، تپه‌ی قشه توت و بسیاری آثار تاریخی و باستانی دیگر که نام بردن آنها سخن را به درازا می‌کشاند.


تذکر: همه‌ی عکس‌ها از سایت شهرداری تربت جام گرفته‌ شده‌ است.